۱ تشخیص
تشخیص به معنای نسبت دادن ویژگیهای انسانی به اشیای بیجان یا عناصر طبیعت است. در متن، چندین نمونه از تشخیص دیده میشود:
«خاک تشنه تکانی خورد و ذرات ریز آن جابهجا شدند.» → خاک به عنوان موجودی زنده و تشنه توصیف شده است.
«سنگ لبخندی زد و با مهربانی گفت...» → سنگ، ویژگیهای انسانی مانند لبخند زدن و صحبت کردن دارد.
«مرداب اخمهایش را در هم کشید و گفت...» → مرداب مانند انسان اخم میکند و سخن میگوید.
«خورشید نور گرمش را به صورت او پاشید.» → خورشید مانند یک شخصیت فعال، نورش را میپاشد.
۲. تخیل
در سراسر متن، عناصر طبیعی (خاک، سنگ، سنجاقک، مرداب و...) به شکلی خیالی و شاعرانه توصیف شدهاند که در واقعیت چنین رفتارهایی ندارند. برای مثال:
«سنگ به آسمان نگاه کرد.» → در واقعیت، سنگ نمیتواند نگاه کند.
«نور کمرنگ شادی در قلبش جان گرفت.» → شادی به شکل نور توصیف شده که در قلب جوانه جان میگیرد.
۳. اغراق
اغراق یا مبالغه برای تأثیرگذاری بیشتر در متن استفاده شده است. برخی نمونهها:
«مرداب از جنس جویبار و رود و دریاست ولی قلبش از سنگ است.» → مقایسه قلب مرداب با سنگ برای نشان دادن بیاحساسی آن.
«سنگ شکافته شده بود و از قلب او، چشمه پاک و زلالی میجوشید.» → سنگ به طور غیرمنتظرهای میشکافد و چشمهای از آن جاری میشود که یک تصویر اغراقشده و نمادین است.
۴. جمله معترضه
جمله معترضه، جمله یا عبارتی است که در میان جملهای دیگر قرار گرفته و توضیحی اضافه ارائه میدهد. در متن، مواردی از جمله معترضه دیده میشود:
«مرداب آسوده و بیخیال، زیر نور داغ خورشید، دراز کشیده و به خواب رفته بود.» → عبارت «زیر نور داغ خورشید» جمله معترضه است که اطلاعات بیشتری درباره حال و هوای صحنه میدهد.
«جوانه، که از تشنگی بیتاب شده بود، با ناامیدی خودش را به این طرف و آن طرف میکشید.» → عبارت «که از تشنگی بیتاب شده بود» جمله معترضه است که وضعیت جوانه را توضیح میدهد.
نتیجهگیری
متن از صنایع ادبی مختلفی مانند تشخیص، تخیل، اغراق و جمله معترضه بهطور هنرمندانهای بهره برده است تا داستان را زندهتر، شاعرانهتر و تأثیرگذارتر کند.